معنی از ایالت‌های هندوستان

حل جدول

از ایالت‌های هندوستان

گوا

راجستان


هندوستان

کشور عجایب

کشور هفتاد و دو ملت


از ایالت‌های آلمان

پروس


از ایالت‌های آرژانتین

سن خوان

کوردوبا


از ایالت‌های آمریکا

نبراسکا

یوتا

تنسی


از ایالت‌های مکزیک

یوکاتان

لغت نامه دهخدا

هندوستان

هندوستان. [هَِ] (اِخ) هند. هندستان. کشور هند:
خورد خواهد شاهد و شاه فلک محروروار
آن همه کافور کز هندوستان افشانده اند.
خاقانی.
پیل آمد از هندوستان، آورده طوطی بیکران
اینک به صحرا بی نشان طوطی است مانا ریخته.
خاقانی.
از نظاره موی را جانی که هر مویی مرا
طوطی گویاست کز هندوستان آورده ام.
خاقانی.
مدتی از نیل خم آسمان
نیل گری کرد به هندوستان.
نظامی.
آن شنیدستی که در هندوستان
دید دانایی گروهی دوستان.
مولوی.
رجوع به هند شود.

هندوستان. [هَِ] (اِخ) دهی است از بخش قاین شهرستان بیرجند. دارای 46 تن سکنه، آب آن از چشمه و محصول عمده اش غله و پنبه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).

فارسی به عربی

فارسی به آلمانی

معادل ابجد

از ایالت‌های هندوستان

1042

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری